13/12/2009

زینب آمد با اسیران بر سر قبر شهیدان

Category: اربعین — malilom @ 6:54 PM

زینب آمد با اسیران   بر سر قبر شهیدان

یا حسین تشنه لب الگوی مردان خدائی
سرور آزاده ی لب تشنگان کربلائی

نور چشمان پیامبر زاده ی خیر النسائی
مظهر عشق وشجاعت یادگار مرتضائی

در غوایت ذکر عالم جان فدایت ای حسین جان

ای شهید رتبه والا سرور وسالار دینی
لاله ی پرپر شده از باغ خیر المرسلینی

شمع سوزان بقایی  نور قرآن مبینی
صورت انسان کامل از سلاله ماء وطینی

عاشقان کربلا را باشی ای مولا به از جان

زینب از داغ برادر میزند بر سینه وسر
سینه سوزان در عزایش همچنان کانون اخگر

عقده ها دارد بدل از دست این قوم ستمگر
با نوایی دلنشین گفتا حسینم جان خواهر

کربلا شد قتلگاهت وعده گاهم باغ رضوان

در ره دین خدا از جان گذشتن افتخار است
دل به عشق کوی فرزند پیمبر بی قرار است

گوئیا منزلگه عشاق مؤمن پایدار است
خون ببار ای آسمان  بر خاک خونین عزیزان

آمده از شام ویران زینب اندر کوی قربان
همسفر با عابد بیمار وبا خیل اسیران

خون زدیده می فشاند از فراق نو جوانان
نام خونین حسین هر دم بود ذکر اسیران

ای سپه سالار ایمان لاله ی گلزار حیدر
فاطمه را نور عین وزیب آغوش پیمبر

اسوه ی پاکی وتقوی عقل وهمت در زمانه
زنده یادت در جهان ونام تو شد جاودانه

کن نظر بر ما همه روز جزا حق شهیدان

09/12/2009

زینبم من ناله ی وا غربتاه دارم عقده ها دارم

Category: اربعین — malilom @ 10:30 PM

زینبم من ناله ی وا غربتاه دارم    عقده ها دارم

ای بشیر این محملم را بر بسوی کربلا
تا عزاداری نمایم در زمین نینوا

داغها دارم بدل از جور قوم اشقیا
من بگویم راز دل با خامس آل عبا

کارهائی با شهید کربلا دارم    عقده ها دارم

برمرا اندر مزار خسرو خوبان من
آن شهید کربلائی آن گل ریحان من

در بغل گیرم حسین آن شیره ی جانان من
تا که اشک افشان شود این دیده گریان من

من گل گمگشته اندر کربلا دارم   عقده ها دارم

هر دم سوز جگر نالد رباب بینوا
شیر او خشکیده چون اصغر از او گشته جدا

او ز داغ اصغر شیرین سخن شد مبتلا
بهر طفلش روز وشب نالد بدرگاه خدا

قلب پر خونی ز بهر اصغر نیکو لقا دارم    عقده ها دارم

ام کلثوم عزیزم خاطرش افسرده شد
نوگل رویش بدشت کربلا پژمرده شد

پیش چشمم دست عباس جوان ببریده شد
خاطرش از محنت وغم در جهان آزرده شد

ناله ها در دل برای دختر شیر خدا دارم   عقده ها دارم

چون سکینه از سفر با آه وافغان آمده
بلبل باغ حسینی دیده گریان آمده

ناز دانه نزد بابا نوحه گویان آمده
از ره شام بلا با حال نالان آمده

همره خود بلبلان خوشنوا دارم    عقده ها دارم
گفتگو با خامس آل عبا دارم    عقده ها دارم
شوق دیدار حسین وکربلا دارم    عقده ها دارم

باز ای عزاداران در عالم شور وشین است

Category: اربعین — malilom @ 10:18 PM

باز ای عزاداران در عالم شور وشین است
بر سر زنان زینب سر قبر حسین است

این کاروان بس رنج ومحنتها کشیده
کز هستی ودارائی خود دل بریده

در کربلا داغ عزیزانش بدیده
از شامیان زخم زبانها را شنیده

خونین جگر از بهر نور نیرین است

اینجا بود قربانگه عباس واکبر
میعادگاه عشق یاران پیمبر

اینجا بود آنجا که از جور ستمگر
شد ناوک کین را هدف حلقوم اصغر

کوی وفای سبط فخر نشأتین است

اینک دقایق با تأنی طی سپارند
چون نقطه ی عطفی برای روزگارند

این لحظه ها دارای ارج بیشمارند
عشاق خسته عزم کوی یار دارند

آنکو علی وفاطمه را نور عین است

با قاتلانت همسفر گشتم برادر
شد قلب من در این سفر کانون اخگر

داغ رقیه هوش من را برده از سر
شرمنده ام اندر برت ای جان خواهر

نور ولایت جاودان در عالمین است

جانا پیام خون پاکت بوده ام من
برنامه گردان اسارت بوده ام من

آرام بخش کودکانت بوده ام من
از ابتدا مجنون راهت بوده ام من

چون خون زهرا در عروق زینبین است

ای از پی فرمان حق گردیده مدهوش
پیغمبر اسلامیان را زیب آغوش

داغ تو برده از پیر وجوان هوش
کشتند ترا لیکن نشد نور تو خاموش

اینک مزارت کاروان را نصب عین است

اربعین آمد شد بپا محشر زینب آمد بر قبر برادر

Category: اربعین — malilom @ 10:09 PM

اربعین آمد     شد بپا محشر
زینب آمد بر     قبر برادر

باز از چه یاران دلها غمین است
برپا بعالم شوری نوین است

گویا عزای سالار دین است
خون بارد از غم زهرای اطهر

شیعه بکش آه از دل سوزان
اشکی ببار از دیده بدامان

آور بخاطر حال اسیران
از جفاهای قوم بد اختر

فریاد از آندم کام غم نصیبان
دیدند از دور قبر شهیدان

شوری فکندند در آن بیابان
قلبشان گردید کانون اخگر

ای شه عطشان غمخوار زینب
بنگر دو چشم خونبار زینب

افتاده مشکل درکار زینب
عقده ام بگشا ای مرا سرور

گر چه رسیده بارم به منزل    لیکن مراهت عقده ها در دل

کاین رجعت ماما را چه حاصل
اشک غم بارد چشم پیغمبر

سوی وطن من چون روگذارم
کز شش برادر یکتن ندارم

عباس وعون وجعفر ندارم
دیگر ندارم قاسم واکبر

آمد زمان ابتلا شد وارد کرببلا محبوبه ی خیر النسا

Category: اربعین — malilom @ 9:59 PM

آمد زمان ابتلا  شد وارد کرببلا
محبوبه ی خیر النسا دارد بدل بس عقده ها

با ناله وافغان وشین بر تربت پاک حسین
بر سینه وبر سر زنان آن دختر شیر خدا

گوید او جان فدایت یا حسین
ای بحق وارث بدر وحنین

بادا سلامم بر همه یاران پاره پیکرت
عباس وعون وجعفرت ای مظهر عشق ووفا

آتش زده بر قلب من داغ علی اصغرت
قد نکوی اکبرت ای قهرمان کربلا

کاروان میکند این زمزمه
السلام ای شهیدان قافله

عرش برین شد غمزده خیر البشر ماتم زده
نالان بود مولا علی گریان دو چشم مجتبی

هنگامه ی عظمی شده کرببلا غوغا شده
بر (..) عالم خاک غم زهرا بود صاحب عزا

السلام ای سرزمین پر بلا    کربلا کربلا یا کربلا
السلام ای کوی نور خدا   کربلا کربلا یا کربلا

با قلب پر درد والم از دیده بارید اشک غم
ای پیروان راه حق  خونین دل ارض وسما

شد اربعین شاه دین بر پا شده شوری نوین
افلاکیان ناله کنان عالم شده ماتم سرا

خوش نوا آید از اهل یقین    ای شهیدان بر شما آفرین

بپا شده در جهان قیامت اربعین

Category: اربعین — malilom @ 9:48 PM

بپا شده در جهان   قیامت اربعین
رسیده در کربلا   قافله ی مرسلین

در این بیابان شده علی اکبر شهید
سرو برومند من شبه رسول مجید

براه دین ونماز کشته شده این رشید
قامت رعنای او فتاده از صد رزین

چرا که این سرزمین زمین کرببلاست
دشت بلا خیز غم صحنه ی محنت فراست

وادی سرگتگان اول راه فناست
در این مکان لاله ها بس شده پرپر ز کین

حسین را از ازل ببسته پیمان بود
که جان او در جهان فدای قرآن شود

هرآنکه یارش بود کشته ایمان شود
تنش شده چاکچاک زخنجر مشرکین

***

داده براه خدا میر وعلمدار خود
پشت وپناه سپه یار وفادار خود

برادر مهربان معین وغمخوار خود
قافله سالار عشق حسین امام مبین

چو بر مزار حسین فکند زینب نظر
بدامن از غم فشاند ز دیده خون جگر

سلام من بر تو ای کشته ی خونین کفن
تشنه لب کربلا سید ومولای من
سلام من بر تو ای    اکبر چون مه جبین

جگونه گوید جواب تنی که بی سر بود
چو لاله داغش بدل از غم اصغر بود

قد رسایش کمان بهر برادر بود
شهید والا مقان میر وعلمدار دین

عشق تو جانا مرا کشانده در این دیار
سالک وصل تو ام عشق تو ام هستکار
قافله سالار عشق   حسین امام مبین

26/10/2008

بی شیر علی اصغر

Category: علي اصغر — malilom @ 1:18 PM

ای کودک گهواره ی مادر   بی شیر علی اصغر

نورسته گل آب ندیده   از شیره ی جانم نمکیده

یک شربت آبی نچشیده   حلقوم تو از کینه دریده

گل غنچه ی نشکفته ی پرپر   بی شیر علی اصغر

بودی تو عزیز دل مادر   در دار فنا حاصل مادر

چیده شده زیبا گل مادر  ای نور دل ومحفل مادر

ای بلبل بستان پیمبر   بی شیر علی اصغر

ای رود نوایت شده خاموش   مادر به مزارت شده مدهوش

رفت از کف منصبر وزسر هوش   داغت نکنم هیچ فراموش

از مهد زدی سوی جنان پر   بی شیر علی اصغر

قنداقه ات از خون گلو تر     شد ای مه تا بنده ی انور

ای خاک مزار تو به یکسر    پوشیده ز گلهای معطر

ای سرمه ی چشم تر مادر   بی شیر علی اصغر

آخر گلویت شد هدف تیر    از شهد شهادت شده ای سیر

خون قوت تو شد در عوض شیر   زد حرمله تیرت بچه تقصیر

قنداقه ات از خون گلو تر   بی شیر علی اصغر

ای برادر السلام

Category: اربعین,زینب — malilom @ 1:11 PM

ای عزیز فاطمه عقده ها دارم ز شام   ای برادر السلام

تا قیامت نام تو حی وجاویدانه است    داستان رزم تو زینب هر افسانه است

مستم از عشق تو و در کفم پیمانه است    ای که میباشی بحق   نور در قلب ظلام   ای برادر السلام

ای بقربان تو ورأس پاک انورت    از جفای شامیان خونجگر شد خواهرت

سنگباران کرده اند اهل بیت اطهرت    در میان کوچه ها   از لب وبالای بام    ای برادر السلام

بهر تسکین در داغدار دخترت    زینت سر نیزه ها گشت رأس انورت

سوخت از این منظره قلب زار خواهرت    بهر تو دارد عزا   در جنان خیر الانام    ای برادر السلام

وارث خون خدا ای برادر یا حسین    کشته ی لب تشنه ام جسم بی سر یا حسین

کن سلامم را قبول جان مادر یا حسین    من پیام خون تو   بودم ای والا مقام    ای برادر السلام

زینب پریشان است

Category: زینب — malilom @ 12:55 PM

بر تربت پاک حسین   فریاد وافغان است زینب پریشان است

بر تو درود ای کربلا با این شهیدانت    محراب عشاق حقیقت خاک صحرایت

جانم به لب آمد زشوق وصل ودیدارت   از این مصیبت نوحه گر بهشت رضوان است

   زینب پریشان است

انیسان شمیم جانعزای کربلا آید   عطر گل از گلزار دشت نینوا آید

بوی عبیر از گلش آل عبا آید   نام گهر بار حسین ذکر اسیران است

   زینب پریشان است

ای فاطمه ای نو عروس قاسم داماد   از یاد بی رنج ومحن هان شو زغم آزاد

لیکن کجا آن چهره ی زیبا رود از یاد   حسین حسین قافله از سوی طفلان است

   زینب پریشان است

کرببلا از لاله ها همچون گلستان است

   زینب پریشان است

کرببلا باشی تو داراجاه والایی   از شأن ورتبه برتر از عرش معلایی

در خاک تو جسم حسین   خونین وپنهان است   زینب پریشان است

چون عازم میدان کین سبط پیمبر شد    گویی امیر المؤمنین در جنگ خیبر شد

یکباره از جان وجهان قطع نظر فرمود   محو لقای کبریا از پای وتا سر شد

قبر علی اکبر کنون از لاله پوشان است     زینب پریشان است

در ظهر عاشورا حسین فرزند پیغمبر    گفتا بزیر تیغ کین با خالق اکبر

ای کردگار ماء وطین حال مرا بنگر   کردم وفا بر عهد خود در این زمین یکسر

مولا حسین تشنه لب     فخر شهیدان است      زینب پریشان است