19/07/2014
یا رب تو زحالم با خبری
یا رب تو زحالم با خبری ** مهمان توام فرما نظری
13/11/2013
ای سالار عالم خورشید ولایت
ای سالار عالم خورشید ولایت
گوهر میفشاند عالم در عزایت
گردیده مخلد اسلام محمد
از جانبازیت ای الگوی شجاعت
گشته خاک صحرا ای فرزند زهرا
گلگون ومعطر از خون لقایت
نور نیرنی شمس مشرقینی
زیب دوش احمد دریای شهامت
عقل ودانش وهوش از کار تو مدهوش
قربانی شدی تو در راه عدالت
معیار تفکر معنای تدبر
کشتی رهایی از دام ضلالت
سروعشق وایمان مولای شهیدان
از خونت ثمر دار گلزار حقیقت
فخر مکتب ودین جان افزای آئین
مصداق ونشان تقوی وفضیلت
11/09/2013
اشعار << عموی با وفایم ، من آخرین فدایم
عموی با وفایم من آخرین فدایم
افتد به خاک پایت دست ز تن جدایم
در خیمه گه تا بانگ هل من ناصرت شنیدم
تنهای تنها از حرم تا قتلگه دویدم
جان را سپر کردم بلایت را به جان خریدم
عبدالله یتیمم فرزند مجتبایم
باید چو قاسم در رهت گردم فدا عمو جان
ملحق شوم بر قافله ی شهدا عمو جان
شیرین بود در خون تپیدن بر خدا عمو جان
فیض شهادتم ده من عاشق لقایم
آنگه که سوی قتلگه قاسم برادرم رفت
هوش از سر وصبر از دل وروحم زپیکرم رفت
آه از درون خونجگر از دیده ی ترم رفت
تا همچو او براهت جانرا فدا نمایم
اکنون که دشمن اینچنین با حضرتت ستیزد
هل من معین گویی وکس بر یاریت نخیزد
باید که خون از بازوی عبداللهت بریزد
رنگین شود ز خونم رخسار ودست وپایم
11/04/2013
شعر صبح جمعه – کلمات سید امیر موسوی
اللهم عجل لوليك الفرج
صبح جمعه چشامو واميكنم بادعاى ندبه نجوا ميكنم
اگرم باشم بحال احتضار بازهم ميكشم آقا انتظار
صبح جمعه ها دل هرشيعه اى ميشه بالطف خداآينه اى
اگه صاف وپاك باشه خدائيه عاشقم گرباشه كربلائيه
صبح جمعه برسرراه ميشينم شايدآقاروى ماهت ببينم
دل من درانتظاره هميشه يه نگاه ازكرمت كم نميشه
اگه يک لحظه ترا من ببينم جاداره زفرط شادى بميرم
گرکه حاجتم آقا روا بشه راضيم روح ازتنم جدابشه
وهمون لحظه ى آخرم باشه دست لطفت آقابرسرم باشه
ميگن آقا از تو مسجدالحرام به همه جهانيان ميده پيام
بدونيد عالميان مهدى منم اومدم ظلمو زريشه بركنم
بعد از اون ميره ديار مدينه تاكه مرهم بزاره روى سينه
السلام اى حضرت خيرالانام السلام اى مادر والا مقام
وانگهی ميره توبين الحرمين باعمو عباس ميگه حسين حسين
اومدم بازينبت اى سرجدا برا انتقام خون شهدا
دولت عدل على بپا كنم باطل از روى زمين فنا كنم
ظهرجمعه ديده ها خسته ميشه روزن اميد مابسته ميشه
تاغروب جمعه از راه ميرسه باخودم ميگم که دلتنگی بسه
وقتشه يه سر بريم به جمكران اگه دارى عشق صاحب الزمان
نورمهدى همه جاش جلوه گره وقتى رفتى ميدونى چه خبره
تادلت بازم پر از اميد بشه تا قرينت روح هر شهيد بشه
شهدا وقتى مياد رهبرشون ميان وگل ميپاشن برقدشون
آخ چه روزگار باصفائيه جاى هر شيعه دراونجا خاليه
بارالها لحظه ى گدائيه دل ماهميشه كربلائيه
كارى كن كه روز تنها شدنم نشه هنگامه ى رسوا شدنم
بالاى سرم بياد ابالحسن بگه اى ملك سپاريدش بمن
ميخوام اورا خونه آبادش كنم گفته چون يازهرا آزادش كنم
يا زهرا يازهرا
اين شعرقبلا توسط اين بنده حقير سروده شده كه دراين صبح انتظار خدمت شما ولايتمداران چشم براه تقديم ميگردد .. التماس دعا شادى ارواح طيبهامام وشهدا الفاتحة مع الصلوات
14/10/2012
زاده زهرا ميان حجره افغان مى كند – داوود سلمان
صوت فيديو
زاده زهرا ميان حجره افغان مى كند
در دل با كردگار حى سبحان مى كند
بس كه جان سوز است آه وناله آن شاه دين
شعله بر جان مى زند دل را پريشان مى كند
گاه مى پيچد ز درد و گاه مى نالد ز غم
گاهى اظهار عطش با قلب سوزان مى كند
دختر مامون چو خواهد كس نگردد با خبر
حجره را بر زاده ى طاها چو زندان مى كند
در ميان حجره در بسته آن آيات حق
راز دل با كردگار خويش عنوان مى كند
آن امام نهمين مى نالد از سوز عطش
ليك ياد از غربت شاه شهيدان مى كند
او غريبانه دهد جان در ديار بى كسى
در جنان بهرش فغان شاه خراسان مى كند
تا سه شب آن پيكر قرآن ناطق را عدو
همچو گنج پر بها در خانه پنهان مى كند
چون نهد جسم شهنشاه مبين در آفتاب
چهره خورشيد را سوزان و تابان مى كند
كربلايى شرح وبست اين مصيت را مگو
ورنه زهرا در جنان گيسو پريشان مى كند
11/11/2010
من علی اکبرم با ندای حسین
من علی اکبرم با ندای حسین
میروم تا کنم جان فدای حسین
مکتب کربلا درس سازندگی است 2
درس حریت ودرت آزادگی است
خادمی دربش 2 بهترین زندگی است
امن وآسایشم در لوای حسین
قتلگه گشته چون حجله ی شادیم
شد کفن عاقبتت رخت دامادیم
در طریق حسین مادرا راضیم
رهسپارم سوی کربلای حسین
عازم رزم کین نوجوان اکبر است
هیجده ساله کو شبه پیغمبر است
ثانی باب خود لاله ی اظهر است
او که باید رود از قفای حسین
کشته گردم چو من با همه یاوران
از ستمهای بیحد خودکامگان
میروم زین جهان سوی باغ جنان
عاشقم عاشق کربلای حسین
بی پسر گشته لیلا ومجنون شده
از غم مرگ اکبر جگر خون شده
دیده ی زینب از داغ او خون شده
لاله ی پرپر دلربای حسین
نخل امید لیلا علی جان توئی
پاره ی جان فرزند زهرا تودئی
یاور با وفا 2 مرد میدان توئی
نام تو یور کشته های حسین
قتلگه شد حجله ی یادگار مجتبی
قتلگه شد حجله ی یادگار مجتبی
شور محشر شد بپا در زمین کربلا
یادگار زهر نوش ممتحن
شد سرا پا سرخ از خونش کفن
حیف از رخساره ی گلگون او
آه وافسوس از غم محزون او
عیش دامادی او شد مبدل بر عزا
گاه معراج است وسالار شهید
در مناجات است با حی مجید
از غم قتل جوانان سر به سر
ریزد از از چشمان ز غم خونجگر
ناله ی لب تشنگان میرسد از نینوا
آه وواویلا که با چشمان تر
میزند لیلا به سر بهر پسر
گاه هجران است وقتل شاه دین
در تزلزل گشت ارکان زمین
شور محشر شد بپا در زمین کربلا
خون فشان از دیده ختم الانبیا
در غم جانسوز یاران خدا
فاطمه صاحب عزا اندر جنان
مرتضى باشد به فریاد وفغان
کودکان بر سر زنان با نواب وا ابا
حلالم کن تو ای مادر روانم سوی میدان
حلالم کن تو ای مادر روانم سوی میدان
چو پیمان با خدا بستم دگر سیرم از این دنیا
مهیّای نبردم من براه یاری مولا
حسین را من چسان بینم میان دشمنان تنها
کفن پوشیده ام مادر برای دادن جان
لباس رزم پوشیدم بجای رخت دامادی
به رنگ خون بستم من حنای حجله ی شادی
نمی بینم دگر مادر ترا از امن نما یادی
ز خون خویش سازم من معطر این بیابان
بیا ای مهربان مادر در این هنگامه ی آخر
بگیرم اندر آغوشت بحال زار من بنگر
بود این آخریت دیدار ندارم طاقتی دیگر
روانم تا شوم ملحق به خیل شیرمردان
بیائید از حرم بیرون ز میدان اصغرم آمد
بیائید از حرم بیرون ز میدان اصغرم آمد
زمیدان این زمان نور دو چشمان ترم آمد
بیا ای مادر اصغر ز خیمه یک دمی بیرون
بگیر از دست من این دم تو این قنداقه ی پرخون
زخون او شده خوشبو زمین وآسمان گلگون
زمیدان این زمان نور رو چشمم در حرم آمد
ز تیر حرمله گشته گلوی نازکش پاره
شده شیرازه ی صبرم به یکباره همه پاره
که اصغر شد را شده این دشت سوزان مهر وگهواره
مرا این قربانی نورس براه داورم آمد
بخواب ای طفل محبوبم تو در گهواره ات بابا
که گویم ذکر خواب اکنون برایت اندرین صحرا
عزیز تشنه کامم ای فروغ دیده ی زهرا
بخون آغشته از میدان یگانه یاورم آمد
گلوی پر ز خونت از نظاره چون کنم دیگر
بمیدان رفتی وگشتی شهید فرقه ی کافر
بقربان تو بادا جان من ای غنچه ی پرپر
همی گریم همی نالم که خونین اصغرم آمد
الا ای طفل مذبوحم بقربان تو گردم من
گلی از گلشن رویت پسر جانا نچیدم من
براه عشق وایمان عاقبت داغ تو دیدم من
خزان ای آه وواویلا گل نو احمرم آمد
بیا زینب که من دیگر ندارم تاب دیدارش
بگیر این غنچه ی گل را که من هستم عزادارش
چکد خون همچو باران دمیدم از حلق خونبارش
دگر دیدار روی او بصبح محشرم آمد
لاله ی خونین کم ای تازه جوانم علی تازه جوانم
لاله ی خونین کم ای تازه جوانم علی تازه جوانم 2
اندر عزایت نوحه گر بهر تو نالم علی بهر تو نالم
ای مه لقا ای غرقه خون بهر تو گریم علی بهر تو گریم
نعش تو را جان پدر گیرم همی بر علی گیرم همی بر
آرام جانم ای علی آه وفغانم علی آه وفغانم
ای نوگل پرپر شده در خون شاور علی در خون شناور
ای آفتاب منکسف ای نور انور علی ای نور انور
سیلاب اشک بهرت روان از دیده ی تر علی از دیده ی تر
بهر شهیدان همه در آه ونوایم علی آه ونوایم
مظهر مردانگی ای روح رشادت علی روح رشادت
در دل تو عشق خدا فیض شهادت علی فیض شهادت
اسوه ی ایثار وشرف مرد شجاعت علی مرد شجاعت
بهر تو باشد همه این اشک روانم علی اشک روانم
آه دگر نشنوم آه زمزمه هایت علی زمزمه هایت
صوت مناجات تو وسوز دعات علی سوز دعایت
عشق خدا برده ز کف تاب وتوانت علی تاب وتوانت
ناله ی جانسوز من ای آب بقایم علی آب بقایم
چون عازم میدان شد آن شبه پیمبر علی شبه پیمبر
در دشت وصحرا جلوه کرد چون مهر خاور علی چون مهر خاور
تنها روان در قتلگه باشوکت وفر علی با شوکت وفر
غرقه بخون بیکفنم روح روانم علی روح روانم
نام تو آواز خدا ای مه بی سر علی ای مه بی سر
کشته ی میدان وفا لاله ی پرپر علی لاله ی پرپر
همسفران را تو بُدی سرمد ویاور علی سرمد ویاور
داغ غمت برده ز کف تاب وتوانم علی تاب وتوانم
10/11/2010