11/11/2010
حلالم کن تو ای مادر روانم سوی میدان
چو پیمان با خدا بستم دگر سیرم از این دنیا
مهیّای نبردم من براه یاری مولا
حسین را من چسان بینم میان دشمنان تنها
کفن پوشیده ام مادر برای دادن جان
لباس رزم پوشیدم بجای رخت دامادی
به رنگ خون بستم من حنای حجله ی شادی
نمی بینم دگر مادر ترا از امن نما یادی
ز خون خویش سازم من معطر این بیابان
بیا ای مهربان مادر در این هنگامه ی آخر
بگیرم اندر آغوشت بحال زار من بنگر
بود این آخریت دیدار ندارم طاقتی دیگر
روانم تا شوم ملحق به خیل شیرمردان
No comments yet.. تا اکنون نظری یا پیشنهادی در نظر گرفته نشده .. لا توجد تعليقات أو آراء لحد الآن
RSS feed for comments on this post. | TrackBack URI