14/10/2012
زاده زهرا ميان حجره افغان مى كند
در دل با كردگار حى سبحان مى كند
بس كه جان سوز است آه وناله آن شاه دين
شعله بر جان مى زند دل را پريشان مى كند
گاه مى پيچد ز درد و گاه مى نالد ز غم
گاهى اظهار عطش با قلب سوزان مى كند
دختر مامون چو خواهد كس نگردد با خبر
حجره را بر زاده ى طاها چو زندان مى كند
در ميان حجره در بسته آن آيات حق
راز دل با كردگار خويش عنوان مى كند
آن امام نهمين مى نالد از سوز عطش
ليك ياد از غربت شاه شهيدان مى كند
او غريبانه دهد جان در ديار بى كسى
در جنان بهرش فغان شاه خراسان مى كند
تا سه شب آن پيكر قرآن ناطق را عدو
همچو گنج پر بها در خانه پنهان مى كند
چون نهد جسم شهنشاه مبين در آفتاب
چهره خورشيد را سوزان و تابان مى كند
كربلايى شرح وبست اين مصيت را مگو
ورنه زهرا در جنان گيسو پريشان مى كند
No comments yet.. تا اکنون نظری یا پیشنهادی در نظر گرفته نشده .. لا توجد تعليقات أو آراء لحد الآن
RSS feed for comments on this post. | TrackBack URI