11/09/2013
اشعار << عموی با وفایم ، من آخرین فدایم
عموی با وفایم من آخرین فدایم
در خیمه گه تا بانگ هل من ناصرت شنیدم
جان را سپر کردم بلایت را به جان خریدم
باید چو قاسم در رهت گردم فدا عمو جان
شیرین بود در خون تپیدن بر خدا عمو جان
آنگه که سوی قتلگه قاسم برادرم رفت
آه از درون خونجگر از دیده ی ترم رفت
اکنون که دشمن اینچنین با حضرتت ستیزد
باید که خون از بازوی عبداللهت بریزد
Comments »
No comments yet.. تا اکنون نظری یا پیشنهادی در نظر گرفته نشده .. لا توجد تعليقات أو آراء لحد الآن
RSS feed for comments on this post. | TrackBack URI