13/12/2009
نزدیک شد کرببلا عمه جان زینب
این شمیم دلربا با عود است یا عنبر در فضا یکسر
یا که بگذشته صبا از طره ی اکبر کایدم دربر
مژده وصل است بر لیلای غمپرور تا که آن مضطر
گردد زقید غم رها عمه جان زینب
فاطمه ای نو عروس قاسم داماد شو زغم آزاد
رنج وغم باید که اکنون تو بری از یاد تا شوی دلشاد
صبر وشکیبایی نما عمه جان زینب
عمه جان یا ام کلثوم ای به محنت یار تازه شد دیدار
بوی عمویم ابا الفضل آید ای افگار دیده ام خونبار
کو کنار علقمه خفته تن صد پار راحت از این دار
دستانش از پیکر جدا عمه جان زینب
ای رباب این قدر از بهر علی اصغر ناله منماسر
کآورد ایندم صبا بویش ترا در بر زان گل احمر
گرسه شعبه تاوکی بدریده اش حنجر غم مخور دیگر
شد سوی کانون بقا عمه جان زینب
نجمه را بر گو ز عبدالله شمیم آید خوش نسیم آید
بوی عطر از کوی آن در یتیم آید دل الیم آید
در خون خود زد دست وپا عمه جان زینب
عمه عمه بوی بابایم حسین آید از سوی صحرا
بوی عطر از خاک مقتول سنین آید تازه شد دلها
مژده وصل شفیع عالمین آید شد برون غمها
آید شمیم جانفزا عمه جان زینب
No comments yet.. تا اکنون نظری یا پیشنهادی در نظر گرفته نشده .. لا توجد تعليقات أو آراء لحد الآن
RSS feed for comments on this post. | TrackBack URI