10/11/2010

من علمدار حسينم زاده ي ام البنينم

Category: عباس — malilom @ 2:13 AM

من علمدار حسينم    زاده ي ام البنينم

دوست دارم شمع باشم تا که خود تنها بسوزم
يا شوم پروانه از شوق تو بي پروا بسوزم

دوست دارم ماه باشم تا سحر بيدار باشم
تا چو مشعل در سر راهت در اين صحرا بسوزم

ساقي لب تشنه ي فرزند خير المرسلينم

دوست دارم سايه باشم تا در آغوشم بخوابي
چشم دوزم بر جمالت زانرخ گيرا بسوزم

دوست دارم خار باشم دامن وصلت بگيرم
تا زمهر آتشينت اي گل زهرا بسوزم

در شجاعت همچو بابم غيرت الله المبينم

دوست دارم خادمت باشم کنم در بانيت را
دل نهم در بوته ي عشقت حسين يکجا بسوزم

دوست دارم ژاله باشم من بخاک پايت افتم
تا چو گل شاداب باشي ومن از گرما بسوزم

شير مرد کربلايم  حامي قرآن ودينم

دوست دارم کام عطشان ترا سيراب سازم
گر چه خود از تشنه کامي بر لب دريا بسوزم

دوست دارم اشک ريزم تا مگر از اشک چشمم
تا شوي سيراب ومن خود جاي آن لبها بسوزم

در رهت جان مي سپارم   عازم خٌلد برينم

Comments »

No comments yet.. تا اکنون نظری یا پیشنهادی در نظر گرفته نشده .. لا توجد تعليقات أو آراء لحد الآن

RSS feed for comments on this post. | TrackBack URI

لطفا نظرات یا پیشنهادات خود را در ذیل بنویسید. وجهت دریافت پاسخ نام وایمیلتان را نیز ثبت نمائید / الرجاء كتابة آرائكم، تعليقاتكم أو اقتراحاتكم أدناه مع ذكر البريد الإلكتروني من أجل الاستجابة لكم / Please Leave a comment below