26/10/2008
ای کودک گهواره ی مادر بی شیر علی اصغر
نورسته گل آب ندیده از شیره ی جانم نمکیده
یک شربت آبی نچشیده حلقوم تو از کینه دریده
گل غنچه ی نشکفته ی پرپر بی شیر علی اصغر
بودی تو عزیز دل مادر در دار فنا حاصل مادر
چیده شده زیبا گل مادر ای نور دل ومحفل مادر
ای بلبل بستان پیمبر بی شیر علی اصغر
ای رود نوایت شده خاموش مادر به مزارت شده مدهوش
رفت از کف منصبر وزسر هوش داغت نکنم هیچ فراموش
از مهد زدی سوی جنان پر بی شیر علی اصغر
قنداقه ات از خون گلو تر شد ای مه تا بنده ی انور
ای خاک مزار تو به یکسر پوشیده ز گلهای معطر
ای سرمه ی چشم تر مادر بی شیر علی اصغر
آخر گلویت شد هدف تیر از شهد شهادت شده ای سیر
خون قوت تو شد در عوض شیر زد حرمله تیرت بچه تقصیر
قنداقه ات از خون گلو تر بی شیر علی اصغر
ای عزیز فاطمه عقده ها دارم ز شام ای برادر السلام
تا قیامت نام تو حی وجاویدانه است داستان رزم تو زینب هر افسانه است
مستم از عشق تو و در کفم پیمانه است ای که میباشی بحق نور در قلب ظلام ای برادر السلام
ای بقربان تو ورأس پاک انورت از جفای شامیان خونجگر شد خواهرت
سنگباران کرده اند اهل بیت اطهرت در میان کوچه ها از لب وبالای بام ای برادر السلام
بهر تسکین در داغدار دخترت زینت سر نیزه ها گشت رأس انورت
سوخت از این منظره قلب زار خواهرت بهر تو دارد عزا در جنان خیر الانام ای برادر السلام
وارث خون خدا ای برادر یا حسین کشته ی لب تشنه ام جسم بی سر یا حسین
کن سلامم را قبول جان مادر یا حسین من پیام خون تو بودم ای والا مقام ای برادر السلام
بر تربت پاک حسین فریاد وافغان است زینب پریشان است
بر تو درود ای کربلا با این شهیدانت محراب عشاق حقیقت خاک صحرایت
جانم به لب آمد زشوق وصل ودیدارت از این مصیبت نوحه گر بهشت رضوان است
زینب پریشان است
انیسان شمیم جانعزای کربلا آید عطر گل از گلزار دشت نینوا آید
بوی عبیر از گلش آل عبا آید نام گهر بار حسین ذکر اسیران است
زینب پریشان است
ای فاطمه ای نو عروس قاسم داماد از یاد بی رنج ومحن هان شو زغم آزاد
لیکن کجا آن چهره ی زیبا رود از یاد حسین حسین قافله از سوی طفلان است
زینب پریشان است
کرببلا از لاله ها همچون گلستان است
زینب پریشان است
کرببلا باشی تو داراجاه والایی از شأن ورتبه برتر از عرش معلایی
در خاک تو جسم حسین خونین وپنهان است زینب پریشان است
چون عازم میدان کین سبط پیمبر شد گویی امیر المؤمنین در جنگ خیبر شد
یکباره از جان وجهان قطع نظر فرمود محو لقای کبریا از پای وتا سر شد
قبر علی اکبر کنون از لاله پوشان است زینب پریشان است
در ظهر عاشورا حسین فرزند پیغمبر گفتا بزیر تیغ کین با خالق اکبر
ای کردگار ماء وطین حال مرا بنگر کردم وفا بر عهد خود در این زمین یکسر
مولا حسین تشنه لب فخر شهیدان است زینب پریشان است