11/09/2013

اشعار << عموی با وفایم ، من آخرین فدایم

Category: قاسم — malilom @ 3:54 PM

عموی با وفایم   من آخرین فدایم
افتد به خاک پایت   دست ز تن جدایم

در خیمه گه تا بانگ هل من ناصرت شنیدم
تنهای تنها از حرم تا قتلگه دویدم

جان را سپر کردم بلایت را به جان خریدم
عبدالله یتیمم   فرزند مجتبایم

باید چو قاسم در رهت گردم فدا عمو جان
ملحق شوم بر قافله ی شهدا عمو جان

شیرین بود در خون تپیدن بر خدا عمو جان
فیض شهادتم ده    من عاشق لقایم

آنگه که سوی قتلگه قاسم برادرم رفت
هوش از سر وصبر از دل وروحم زپیکرم رفت

آه از درون خونجگر از دیده ی ترم رفت
تا همچو او براهت   جانرا فدا نمایم

اکنون که دشمن اینچنین با حضرتت ستیزد
هل من معین گویی وکس بر یاریت نخیزد

باید که خون از بازوی عبداللهت بریزد
رنگین شود ز خونم   رخسار ودست وپایم

Comments »

No comments yet.. تا اکنون نظری یا پیشنهادی در نظر گرفته نشده .. لا توجد تعليقات أو آراء لحد الآن

RSS feed for comments on this post. | TrackBack URI

لطفا نظرات یا پیشنهادات خود را در ذیل بنویسید. وجهت دریافت پاسخ نام وایمیلتان را نیز ثبت نمائید / الرجاء كتابة آرائكم، تعليقاتكم أو اقتراحاتكم أدناه مع ذكر البريد الإلكتروني من أجل الاستجابة لكم / Please Leave a comment below