11/11/2010
بیائید از حرم بیرون ز میدان اصغرم آمد
بیائید از حرم بیرون ز میدان اصغرم آمد
بیا ای مادر اصغر ز خیمه یک دمی بیرون
زخون او شده خوشبو زمین وآسمان گلگون
ز تیر حرمله گشته گلوی نازکش پاره
که اصغر شد را شده این دشت سوزان مهر وگهواره
بخواب ای طفل محبوبم تو در گهواره ات بابا
عزیز تشنه کامم ای فروغ دیده ی زهرا
گلوی پر ز خونت از نظاره چون کنم دیگر
بقربان تو بادا جان من ای غنچه ی پرپر
الا ای طفل مذبوحم بقربان تو گردم من
براه عشق وایمان عاقبت داغ تو دیدم من
بیا زینب که من دیگر ندارم تاب دیدارش
چکد خون همچو باران دمیدم از حلق خونبارش
Comments »
No comments yet.. تا اکنون نظری یا پیشنهادی در نظر گرفته نشده .. لا توجد تعليقات أو آراء لحد الآن
RSS feed for comments on this post. | TrackBack URI